جدول جو
جدول جو

معنی ابوالقاسم زبیدی - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالقاسم زبیدی
احمد بن محمد بن حسین، مکنی به ابوالقاسم. ادیبی است فاضل. پس از پدرش، چندی عهده دار مقام قضاء در اشبیلیه بود، ابن حزم او را نام برد. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بُلْ سِ)
محمد بن اسماعیل بن عباد لخمی از نسل نعمان بن منذر بن ماءالسماء. او اولین ملوک عبّادی اندلس است. و پیش از امارت در اشبیلیه شغل قضا داشت. به سال 414 هجری قمری که بنی حمّود بر قرطبه استیلا یافتند و خلافت بنی امیه منقرض شد ابوالقاسم در اشبیلیه مستقل گشت و در سنۀ 429 هجری قمری بدعوت مردی اموی از اولاد خلفا به نام هشام و ملقب به مؤید برخاست و بسیاری از بلاد را بنام او مسخر کرد و به 433 هجری قمری درگذشت. او مردی نیکو سیاست و تدبیر و کریم و ادیب و شاعر بود و از شعر اوست:
یا ناظرین لذا النیلوفر البهج
و طیب مخبره فی الفوح والأرج
کأنه جام درّ فی تألّفه
قداحکموا وسطه فصاً من السبج.
و پس از او فرزنداو معتضد ابوعمرو عباد بن محمد بجای پدر نشست. رجوع به ابوالقاسم محمد المعتمد علی الله... شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
هبه الله بن محمد بن الحسن بن احمد بن طلحه. مکنی به ابوالقاسم. ابن ابی غالب حبیبی، وی از خاندان محدثین بود. از پدر خویش و از ابوعبدالله حسین بن احمد بن طلحهالبغال و از ابوالحسن علی بن محمد العلاف المقری روایت شنیده است. ابوسعد در معجم خویش او را یاد کرده است. (معجم البلدان در کلمه حبیب)
لغت نامه دهخدا
ابن سعید بن هاشمی، مکنی به ابوالقاسم. از راویان حدیث بود و از صفوان بن سلیم و علی بن عبدالله بن یزید روایت دارد. جریر بن حازم و ابن مبارک و سعید بن زکریا و ابوعاصم نبیل از او نقل حدیث کنند. از یحیی بن معین نقل کنند که گفته است زبیر بن سعید چیزی نیست. (از کتاب الحرج و التعدیل رازی ج 2 ص 852). و در اعیان الشیعه آمده: زبیر بن سعید بن سلیمان بن سعید بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب مکنی به ابوالقاسم یا ابوهاشم، ساکن مداین بود و در 150 هجری قمری و یا بقول ابن سعد درایام خلافت منصور درگذشت. و در تهذیب التهذیب و میزان الاعتدال آمده که روایات او را ابوداود و ترمذی و ابن ماجۀ قزوینی ثبت کرده اند. از ابن معین شنیدم که او را ضعیف خواند. ابن حبان زبیر را در زمرۀ ثقات آرد و مشایخ حدیث درباره ثقه بودن و یا ضعیف بودن اوسخنان مختلف دارند، در تهذیب التهذیب آمده که زبیر از عبدالله بن علی بن یزید بن رکانه عبدالحمید بن سالم و قاسم بن محمد و عبدالرحمان بن قاسم و ابن منکدر و الیسعبن مغیره و عده ای دیگر روایت دارد. و هم در آن کتاب است که جریر بن حازم و ابن المبارک و سعید بن زکریاء مداینی و عبدالله بن حارث مخزومی و مطرف مدینی و ابوعاصم و دیگران از او نقل حدیث کنند. (از اعیان الشیعه)
لغت نامه دهخدا